صد سال تنهایی

انگار کسی سیگارش را میان سرنوشت ما خاموش کرده است...

صد سال تنهایی

انگار کسی سیگارش را میان سرنوشت ما خاموش کرده است...

این روزها چشم ها جز دروغ چیزی نمی گویند...!

 

 

گل هم گلهای قدیم

برای هر که می بردند

به پایش خار نمی شدند...!

***************

آقای مدرن و امروزی!!!

ریگهای زیادی

در کفش توست

فکر بد نمی کنم

شاید در سنگریزه ها قدم می زدی...شاید...!

****************

شب و روز مرا یکدست کرده ای

سیاه سیاه...

منی که همیشه سیاه می پوشم حتی بدون مناسبت!

چه زیباست که من با شب و روزم ست شده ام

و دمده نیستم...

برنگرد نمی خواهم از مد بیفتم...!

****************

نه آنکه بزرگ بودی اما

"بزرگ" عاشقت بودم و این

کوچکی مرا آنقدر بزرگ کرد

که تو

دیگر مرا ندیدی

به همین سادگی...!

***************

مترسکی بود

"حس تلخ نبودنت"

که ترسش سراپای وجودم را فرا می گرفت

باورم نمی شد تا وقتی بودی

اما حالا که رفتی

باورم شد

مترسک که ترس ندارد...!

**************

حواسمان باشد

به رویاهایی که

اگر به واقعیت نرسند

نابودیمان را رقم خواهند زد

بهتر است به خاطر دل کوچکمان

رویاهای بزرگ

در سر نپرورانیم...

****************

حالا که همه هستند

به جز تو

یاد می گیرم

بخش بخش جای خالیت را

با نفرت از بودنت پر کنم

تا مبادا آهم دامنت را بگیرد...

*****************

تنها با زدن یک کلید

اگر

شیشه همیشه دودی ماشینت را پایین بدهی

می بینی

زیبایی دنیایت مدتهاست که تیره و تار شده به چشمت

خواست خودت است که دنیایت شفاف نباشد

خواست خودت است که دنیایت تاریک باشد

دوستت داشتم اگر شیشه های ماشینت دودی نبود..!!!

********************

جوانی

زنگ تفریح کلاس دنیاست

ای کاش

بفهمیم

گناه تفریح خوبی نیست

گناه تنبیه روحی ست

که می تواند

از فرشته ها هم

سبقت بگیرد...

*******************

از کنارت رد می شوم روزی

و قبول می کنم

نیازی نیست به یاد کسی که نیست...

*******************

حالا که می روی

تندتر برو

رد پای قدم های نامهربانت

آزارم می دهد

تندتر برو و دور شو

برای شستن رد پایت

موج گریه هایم

کمکم می کنند

******************

چشمانت دروغ می گفتند

و چشمانم به دروغ به من گفتند

حقیقت است...باورش کن

این روزها چشمها جز دروغ چیزی نمی گویند...!!!

*********************

دلت را به مناقصه گذاشته ای

هر کس قیمتی می گذارد

و من...

رهایت کردم

دلت ارزشش خیلی بیشتر از آن بود

که بفروشی اش

حتی به بهایی گزاف...

*******************

خوابهایم

گاهی زیباتر از زندگی ام می شوند

کاش گاهی

برای همیشه خواب می ماندم...

******************

آقای مسافر

سفرت خوش باد

نگران من نباش

دلم به دوریت عجیب عادت دارد...

********************

خدایا

دستهای خالی ام را بگیر...

می دانم

بنده ی خوبی نبودم

اما

می دانی

خدای خوبی هستی...

*******************

قرار نبود

دلی در این میان بشکند

اما...

و گاهی هزار درد می شود یک اما!

********************

حلقه ی دستت

با اینکه رسمی نیست

رسما مرا از تو دور کرد

و دوری مرا

به تو نزدیک...

و چون

نزدیکم نبودی

دوریم را نفهمیدی...

********************

سوء تفاهمی بود

اشتباه گرفتن تو

با تنها کسی که

به اشتباهم نگرفته...

*******************

همین جاده ای که مرا از تو دور کرد

تو را به او نزدیک!

نفرین به راه و رسم جاده ها...

*******************

جایی خواندم

کسی نوشته بود

"آب باران

نام مردگان را از سنگ قبر می شوید

گیرم که دل سنگ شده باشم

گیرم که مرده باشی"

به دلم نشست

اما قسمت آخرش را اینطور نوشتم...

"آب باران

نام مردگان را از سنگ قبر می شوید

گیرم که دلسنگ شده باشی

گیرم که مرده باشم..."

********************

زیر چشم آرزوهایم کبود شده

سیلی محکمی بود

باور بی وفائی اش...

****************** 

فاطیمای همیشه پائیزی

نظرات 9 + ارسال نظر
باران سه‌شنبه 11 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 07:02 http://www.the-rain.blogsky.com

حیرت انگیز مثل همیشه !!!

راحله سه‌شنبه 11 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 09:10 http://tarannomesepid.blogsky.com/

سلام بر دوست عزیزم؛

خوبی؟؟؟ چقدر دلم برایت تنگ شده بود. برخی از نوشته هایت را خواندم. چقدر زیبا بود. نمی دانم از کدام تعریف کنم
همین جاده ای که مرا از تو دور کرد

تو را به او نزدیک!

نفرین به راه و رسم جاده ها...

خیلی زیبا بود. این را بخوان:
دست تو آمیخته با دستهای او
دستم به دست باد و دلم در هوای تو
یک لحظه باد مرا تا ستاره برد

همیشه شاد باشی.

ستوده سه‌شنبه 11 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 11:11 http://saba055.blogsky.com

سلام عزیزم .
مثل همیشه شعر هات همه قشنگ وزیبا وبا احساس نوشته شدن .
راستی چرا این همه را پشت سر هم مینویسی

بی یار سه‌شنبه 11 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 11:25 http://www.talkhkade.blogfa.com/

سلام
هر چند کمی دیر اما خواندمت و لذت بردم...

بازگشته‌ام؛ از نیمه راه سفری که بی بازگشت است...
مرا بخوان...

پیروز باشی

حامد سه‌شنبه 11 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 23:52 http://www.haamed.blogsky.com

بهت حسودیم میشه. آخه شما دلتنگی هات رو توی شعرهات میریزی و اونها رو میدی بیرون. خوش به حال دلت.

مجتبی چهارشنبه 12 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 00:50 http://loves20.blogsky.com

سلام ابجیه گلم.
بهمون سر نمیزنی؟

فرخ چهارشنبه 12 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 20:31 http://chakhan.blogsky.com

مثل همیشه زیبا بود ... موضوعات این پست متنوع و زیاد بود .. اما برایم خوشایند بود.

مجتبی پنج‌شنبه 13 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 01:47 http://loves20.blogsky.com

سلام ابجیه نا نازم خوبی؟
یه پیشنهاد فقط شعرات رو نذار سعی کن مطالب دیگه ای هم داشته باشی مثلأ عکس یا داستان این جوری پست هایی که میذاری یک نواخت نمیشه سایز قلمت رو برای شعرات بزگتر کن
البته این سلیقه من بود شاید سلیقه خودت بهتر باشه

ارادت مندیم

فرخ جمعه 14 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 11:33 http://chakhan.blogsky.com

دلتنگیهای تو ادامه داره فاطیمای عزیز
دلم میخواد تو رو کشف کنم ... اما خیال خام و بیهوده ایه
ما نباید به حریم دوستانمون وارد بشیم و فضولی کنیم ..
لطفا قدری شادباش ... بذار توی این سرمای شیرین پاییزی دل تنگت کمی هوا بخوره ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد