صد سال تنهایی

انگار کسی سیگارش را میان سرنوشت ما خاموش کرده است...

صد سال تنهایی

انگار کسی سیگارش را میان سرنوشت ما خاموش کرده است...

مرا با تو حرفی نیست...

سیگاری بیاور 

می خواهم دود کنم 

آرزوهایم را...

اصالت گمشده...

آن زمان که باران می گیرد 

می بارد بی امان 

و تو می مانی و دردی که باد می آورد و نمی برد دیگر... 

و تو می مانی و او که برای چندمین بار از تو بگذرد 

و می گذرد...! 

و تو می مانی و اصالتی که از دست فرشته ای می افتد و گم می شود... 

و تو می مانی و دیگر هیچ...