صد سال تنهایی

انگار کسی سیگارش را میان سرنوشت ما خاموش کرده است...

صد سال تنهایی

انگار کسی سیگارش را میان سرنوشت ما خاموش کرده است...

***تو و باران***

برای نوشتن از تو باران را کم دارم

و برای نوشتن از باران تو را...!

باران باشد

تو باشی

غصه ای نمی ماند برای نوشتن

و تمام نوشته هایم "عشق" می شوند تنها "عشق"

نقاشی ات مرا به دنیایی برد

که تنها در نقاشی می توان کشید

حالا دلت

مرا به دنیایی می برد که در نقاشی هم نمی توان کشید

تمام شب را خواندمت

ستاره ها شاهدند

"رودی از هق هق در مرداب! که نه در اقیانوس قلبت جاری نشود هرگز..."

میهمان عزیز قلب شکسته و بی در و پنجره ام

قدمهایت خسته اند و رد پایت خستگی را از وجود خسته ام می گیرد

آسمان شبت:ستاره باران

دفتر غصه هایت:سپید

دل دریائیت:عاشق

نسبتت با خدا همیشگی ست می دانم...

برایم عزیزی... عزیزتر از باران...

دوستت دارم...بیشتر از باران...

فاطیما- تقدیم به "پیشرو" کسی که در همه چیز اول بود و در عشق هم اول***م.ح***

نظرات 4 + ارسال نظر
خودم سه‌شنبه 20 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 11:29 http://ne3a.blogsky.com

مرسی عزیزم..
نوشته ات واقعا ارومم کرد
ممنونم
مرسی از حضورت!
لینکت کنم؟

راحله سه‌شنبه 20 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 12:53 http://tarannomesepid.blogsky.com/

سلام دوست خوبم؛
خواندمت. چقدر زیبا و با احساس.چقدر عنوان وبلاگت زیباست:
یک گلایه از کسی که گفت هست، ولی نبود.
شاید حرف دل من و خیلی های دیگر باشد. خیلی قشنگ بود. هر چند آنکه واقعا باید باشد، آن مهربانی است که می گوید هست و واقعا هست. هیچ گاه تنهایمان نمی گذارد و با اطمینان می توانیم خود را به نگاهش بسپاریم.
باز هم به من سر بزن

حمید سه‌شنبه 20 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 16:13 http://www.hamidshams.blogsky.com

سلام
انصافا زیبا بود
موفق باشید

فرخ دوشنبه 26 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 16:29 http://chakhan.blogsky.com

اشتیاق به باران و قطراتش ُ نشانه دل بارانی توست
دلت را بارانی و طربناک نگهدار تا روزی که غصه ها سرآید و آفتاب بتابد ... آفتاب پس از باران را همه دوست دارند!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد