صد سال تنهایی

انگار کسی سیگارش را میان سرنوشت ما خاموش کرده است...

صد سال تنهایی

انگار کسی سیگارش را میان سرنوشت ما خاموش کرده است...

دلتنگی...

 

عجب داستانی ست

چشمان روشن تو

روزگار سیاه من...!

اگر می دانستی معنای دلتنگی ام چیست

این چنین به بازی اش نمی گرفتی

نمی دانی چه دردیست تحمل

اما باز تحمل می کنم

خدا را چه دیدی شاید مهربانتر شدی...

 

 

 

چه غریبانه می شکنم

هوای چشمانم را نداری

گفتم غریبانه می شکنم

نگفتم غریبانه شکستی مرا که اینچنین نگاهم می کنی

گیرم که شکسته باشی مرا

عهدت را

دلم را 

 و همه چیزهای شکستنی را

فدای سر آرزوهای قشنگت

اگر تنهایت گذاشتند

سراغی از فاطیمای شکسته ات بگیر

همیشه منتظرت می ماند...

فاطیما-آخرین روز بهار 86

.

 

 

نظرات 2 + ارسال نظر
فاطیما شنبه 27 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 01:50 http://www.jade-ehsas.mihanblog.com

سلام گلکم
وبلاگ خیلی قشنگی داری
با متن هایی که به دل میشینه
منم خیلی دلتنگم....اما نه دلشکسته
امیدوارم هیچ وقت دلت نگیره و دلتنگ نباشیو انتظارت به پایان برسه
مراقب دلت باش
هر چی ارزوی خوبه مال تو................

سلام عزیز دلم
خوشحالم که دل شکسته نیستی و درک می کنم که دلتنگی. امیدوارم شمام از دلتنگی در بیای و یه روزی از شاد بودنت برام بنویسی به امید اون روز می شینیم و به تک تک ستاره ها رو می سپارم واسه خوشبختیت دعا کنند

کمال نصیری شنبه 27 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 18:13 http://www.tekedel.blogsky.com

سلام
مطالبت قشنگه لذت بردم
بازم به من سر بزن

قشنگی از خودتونه ممنون
حتما عزیز

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد