عجب داستانی ست
چشمان روشن تو
روزگار سیاه من...!
اگر می دانستی معنای دلتنگی ام چیست
این چنین به بازی اش نمی گرفتی
نمی دانی چه دردیست تحمل
اما باز تحمل می کنم
خدا را چه دیدی شاید مهربانتر شدی...
چه غریبانه می شکنم
هوای چشمانم را نداری
گفتم غریبانه می شکنم
نگفتم غریبانه شکستی مرا که اینچنین نگاهم می کنی
گیرم که شکسته باشی مرا
عهدت را
دلم را
و همه چیزهای شکستنی را
فدای سر آرزوهای قشنگت
اگر تنهایت گذاشتند
سراغی از فاطیمای شکسته ات بگیر
همیشه منتظرت می ماند...
فاطیما-آخرین روز بهار 86
.
سلام گلکم
وبلاگ خیلی قشنگی داری
با متن هایی که به دل میشینه
منم خیلی دلتنگم....اما نه دلشکسته
امیدوارم هیچ وقت دلت نگیره و دلتنگ نباشیو انتظارت به پایان برسه
مراقب دلت باش
هر چی ارزوی خوبه مال تو................
سلام عزیز دلم
خوشحالم که دل شکسته نیستی و درک می کنم که دلتنگی. امیدوارم شمام از دلتنگی در بیای و یه روزی از شاد بودنت برام بنویسی به امید اون روز می شینیم و به تک تک ستاره ها رو می سپارم واسه خوشبختیت دعا کنند
سلام
مطالبت قشنگه لذت بردم
بازم به من سر بزن
قشنگی از خودتونه ممنون
حتما عزیز