تنهائی ام
سرد شد و
از دهان افتاد...
تنها یک لیوان چای داغ
فکر مرا از سرت می برد...
می دانم...
****************
و جواب یکی از دوستان عزیزم که بسیار زیباست به این چند خط...
****************
-چای که هیچ،
تابستانی ترین خنده هم
یخ بستگی دستانم را
وانمی کند.
-چه ساده ای
چه ساده،
نمی گذارم برود
فکرت
ازسرم....
-می دانم،
که دزد نیستی،
یکبار هم که شده
تنهایی رابدزد
ازمن....
گاهی نمی نوشت
دردهایش را
فقط می کشید...
سایه ای مبهم از کسی
شبیه دود سیگار
به هوا می رفت
و آسمان
قرار گاه دلواپسی هایش
به دست کسی ویران شده بود
حالا
او مانده بود و
پاهایی خسته و
جاده هایی بی رحم
و زمستانی دیگر
که چهل روز بزرگ بود و
حالا کوچک...
سلام
از اینکه به وبلاگم سر زدی و بران نظر گذاشتی ممنونم
از انصاف نمیشه گذشت
واقعا کنج تنهایی زیبایی دارین
همهی نوشتههاتونو خوندم
واقعا زیباست
و بعضیهاش واقعا فوقالعادست ، بی نظیره
من شما رو لینک کردم ؛ البته با اجازه شما
بدرود
-چای که هیچ،
تابستانی ترین خنده هم
یخ بستگی دستانم را
وانمی کند.
-چه ساده ای
چه ساده،
نمی گذارم برود
فکرت
ازسرم....
-می دانم،
که دزد نیستی،
یکبار هم که شده
تنهایی رابدزد
ازمن....
----------------------------------------------------
سلام فاطمه خانم
خوب هستین؟
شعرپیشکش بود...ببخش دیگرفی البداهه آمد.
-----------------------------------------------------
شعرتان زیبا بود ودوست داشتنی ومقداری متفاوت
به امیدموفقیتتان درزندگی وشعر
ممنون که سر زدین.
من وبلاگ شما رو از دوست خوبم محمد حسن پیدا کرده بودم.
بعضی وقتا نوشته هاتون و می خوندم.
بازم ممنون که سر زدین.
شعرات هردفه عالی ترمی شن خانوم!
عالی و دلنشین!
تن-ها.
تنهایی آنگاه بر زبان جاری شد
که کسی که قبلن بود
دیگر نبود.
کاش تنهایی تو هم با یک لیوان چای داغ گرم میشد
و من.
سلام ...

زیبا بود. بسیار زیبا و گویا.
با مطالبی زیبا بروزم و منتظر حضورت.
Kash Ba Khordane Chay Faramoosham Mikard! Ghabl Az Gholope Aval Hame Chiz Ra Ze Yad Mibarad
سلام
خوبی؟
به همین راحتی ؟!
وای بر جان خلایق اگر آرند به حشر .
عوض روز قیامت شب تنهایی را
من دزدی سابقه دارم .... تازه از زندان مرخص شده ام
اشاره فرمایی باز دزدی خواهم کرد ... ما را از زندان و حبس و شلاق هراسی نیست