صد سال تنهایی

انگار کسی سیگارش را میان سرنوشت ما خاموش کرده است...

صد سال تنهایی

انگار کسی سیگارش را میان سرنوشت ما خاموش کرده است...

مرا طاقت من نیست...!

بودن و ماندن

چقدر حوصله می خواهد

و من این روزها

چقدر بی حوصله ام...!

نظرات 5 + ارسال نظر
فاطیما پائیزی جمعه 8 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 10:35 http://autumal7fatima.blogsky.com

سلام بر تو...
تویی که به "صد سال تنهایی" من سر می زنی
تا مبادا
بمیرم از تنهایی!
"همراه" عزیز که نشانی ات را ندارم تا برایت بنویسم "دوست می دارم حس بودنت را..."
"باران" نازنینی که نبودنت در تخیلم هم نمی گنجد باید باشی بخاطر مهربانی بی حد و مرزت...
"بهراد" مردی که وسعت حرفهای کوچک و دردهای بزرگم را می فهمی...
"بارون خورده" دوست داشتنی که می آیی و به تنهایی ام سرکی می کشی و می روی...
"اوترا" ی عزیزم که دوست میدارم حضورت را...
"لائورا" ی گلم که دیوانه ی قلمت هستم...
"حامد جان" که رد نوشته هایت بر تن وبلاگم را دوست میدارم...
"فرخ" که چندیست بی خبرم از بودنت اطراف کلبه ی تنهایی ام...
"هستی" "سونیان" "راحله" "کولیفون" "سیاووش پاکسرشت" "مجتبی" "محمد حسن" و تمام آنهایی که دوستشان می دارم و نمی دانند...
و خدانگهداری بدرقه راه "او..."
"او" که ندانست قدر دلم را...
"او" که نفهمید وسعت تنهایی ام را...
"او" که نفهمید وسعت دردم را...
"او" که ندانست از کدام جاده بیاید
به کدام سمت برود
تا مرا ببیند
بشناسد
دوست بدارد و تنها نگذارد...

Haamed جمعه 8 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 11:16 http://www.haamed.blogsky.com

بودن و ماندن؟
برای کی یا چی؟

❤ پِسَرے از جِنسِ اِحسآس... ❤ جمعه 8 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 23:54 http://b-ehsas.blogfa.com

ایـن بـار تـــو بـگو کـه دوسـتـت دارم ...

نـتـــرس

مـــن آسـمـــان را

گـرفـته ام کـه بـه زمـــیـن نـیایـد!!

بــاران یکشنبه 10 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 23:55

مگر میشود از بودن گریخت ؟! نشانم بده فاطیما / راه را نشانم بده ... که من از بودن / از هضم اینهمه بودن وا مانده ام !
الهی قربون اون دلت بشه باران ... الهی دور اون روح بزرگ و زنانه ات بگردم .
او که ندانست به کدام سمت برود ...
اوهوم / او که راه را گم کرد ... او که بیراهه رفت !
دلم میخواد بیام اونجا ... به خدا ... خیلی میخواد ... دلم میخواد دلتو بگیرم تو دستم فوتش کنم ... نازش کنم/ ببوسمش ...! :* :*

همراه دوشنبه 11 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 17:09

فاطیمای عزیزم
سلام
هزاران درود و هزاران شاد باش برای تویی که آمدی
عزیز دوست داشتنی صد سال تنهایی که چیزی نیست در قاموس عاشقی چون تو؛ که اگر هزار سال دیگر هم تنها باشی و قرار باشد نفهمند تنهایی تورا و نفهمند وسعت درد تو را و ندانند از کدام جاده آمدی و نبینند به کدام سمت می روی و نشناسندت
دلت شاد و لبت خندان عزیزم
همیشه شادی ایام به کام باشد عزیزم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد