صد سال تنهایی

انگار کسی سیگارش را میان سرنوشت ما خاموش کرده است...

صد سال تنهایی

انگار کسی سیگارش را میان سرنوشت ما خاموش کرده است...

اصالت گمشده...

آن زمان که باران می گیرد 

می بارد بی امان 

و تو می مانی و دردی که باد می آورد و نمی برد دیگر... 

و تو می مانی و او که برای چندمین بار از تو بگذرد 

و می گذرد...! 

و تو می مانی و اصالتی که از دست فرشته ای می افتد و گم می شود... 

و تو می مانی و دیگر هیچ...

نظرات 15 + ارسال نظر
فاطیما پائیزی شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 16:52

درد
نام دیگر من است...

مدرس شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 17:19 http://sorayyaedu.persianblog.ir

این جملات قصارو خودت نوشتی یا از جایی کپ زدی؟

محبوبه شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 18:41 http://maahsoltan.blogfa.com

به به بالاخره آپ فرمودید

خوشحالمان نمودید به ما سر زدید

لبخند پدر شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 18:58 http://www.dadsmile.persianblog.ir

متاسفام امیدوارم به زودی لبخند حقیقی پدر رو ببینی

علیرضا شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 21:34 http://yek2se.blogsky.com/

تو هم میرمی ...
من میمانم ...
هیچ !

لائورا شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 22:35 http://www.mid-away.blogfa.com

من عاشق اینجا شدم یهو :)

بــاران یکشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 13:44 http://the-rain.blogsky.com

تو می مانی و دردی که باد می آورد و نمی برد دیگر ...
چه کردی دختـــــر:(
ابن روزها تنها درد میخوانم ! درد مینویسم ...
مرسی برگشتی !

بهراد یکشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 23:33 http://arzais.blogsky.com

باران که میبارد ...
گویی آسمان نیز از بغض من سنگین شده ، همچو من متظاهر نیست،‌به خود فشار نمی آورد،‌آسوده میبارد ...
گویی دلش به حال من سوخته، دنیایی را خیس میکند که خیسی گونه هایم را نا محرمان نبینند ...
باران که میبارد نمی دانم این اشک کداممان است که زمین را خیس کرده،‌من یا ابر ...
باران که می بارد گویی در آغوش باد و زیر چشمان ناباور ابر میتوانی در همهمه ی عصیانی خیابان هم آسوده خود را رها کنی و سبک شوی ...
باران که میبارد ... دل آسمان آرام میگیرد، شادان و رنگین میشود،‌ و من تنها در انتظار بارانی دیگرم ...

رضا دوشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:56 http://hiphop.blogsky.com

این و دیگر هیچ نباشه شما لنگ میمیونید انگار!

اوترا پنج‌شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:34 http://www.outra.blogfa.com

برهنه ات می کنند تا بهتر شکسته شوی ؛
اما نترس گردوی کوچک !
آنچه سیاه می شود روی تو نیست ، دست آنهاست ...

حامد پنج‌شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 21:50 http://www.haamed.blogsky.com

کاش بارون بباره. بباره،بشوره و ببره هر آنچه بدی و نامردیه

مدرس شنبه 29 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 14:48 http://sorayyaedu.persianblog.ir

اگه خودت مینویسی معلومه خیلی ادیبی. ایول

محمدحسن عبدی شنبه 29 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 16:36 http://mojemehr.blogsky.com

سلام آبجی فاطیمای گلم منم خیلی دلم برات تنگ شده.
تو این مدتی که نمی نوشتم خیلی اتفاقا واسم افتاده که همشو واست تعریف میکنم.
ممنون و شرمندم که این همه بیادم بودی.
امیدوارم روزی بتونم محبتهای فاطیمای بهاریم رو جبران کنم.

لائورا یکشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 13:10 http://www.mid-away.blogfa.com

و من می مانم و هوایی که بی توست

هستی سه‌شنبه 22 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 04:34 http://3inspiration.blogsky.com/

سلام :)

امشب که نوشته‌هات را رو به عقب برگشتم یک‌چیزی دیدم که خیلی هم واضح بود. می‌دانم که می‌دانی و با این حال می‌گویم که بدانی خوب پیداست: بلوغ نوشتارت مبارک!

ادامه بده! به پخته‌گی برسان‌ش... کمال‌شان از دور پیداست. می‌بینی؟



شادزی و مهر ورز!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد