انگار کسی سیگارش را میان سرنوشت ما خاموش کرده است...
درباره من
سلام دوستان گل من...
فاطیما هستم. متولد بیست آذر شصت وسه...پائیزی و گاهی پائیزی ترین. دنیای خیالی قشنگی دارم اونقدر قشنگ که تو خوابم نمی بینم!!! و بیداری بی شک بدترین درده وقتی هر لحظه اش باورت می شه که باید از سهم خودت بگذری! این منم و این خوابم و این بیداریم و شاید همینه تموم زندگیم...
ادامه...
مرحبا درختان را بیدار نموده ای انگار دستی به شانه ی بابایم بزن ببین می توانی بیدارش کنی . . . سالهاست که خوابیده بیدارش نمی کند نسیم هیچ بهاری هرگز.. . . . کافی بود باد سر انگشتی به پشت پنجره ام بکوبد تا باورم شود بهار آمده انگار... . . . سفره ی دفترم را پهن کردم "سین" ی نبود برای نوشتن حتی سلام!!! . . . این طرف پنجره منم آن طرف بهار نیست رمقی برای گشودن پنجره... . . . حالا که پنجره های بسته خبر از آمدن بهار می دهند ای کاش حوصله ای بود برای از کسی نوشتن... . . . چگونه باور کنم بهار شده وقتی صدای پایت نمی آید هنوز!!!
اگر بهار را با جان و دل باور کنیم ، هیچگاه در زندگی به بیراهه نخواهیم رفت . چرا که معاد را باور کرده ایم .. آری عزیزم بهار در باورهای ما نمیگنجد .. فصلها را پشت سر میگذاریم و میرویم و میاییم و گذر عمر را نمیبینیم . حتی تصاویر کودکیهای ما نیز بیدارمان نمیکند ... تو را شاد و امیدوار میخواهم ... در سال نو
مرحبا
درختان را بیدار نموده ای انگار
دستی به شانه ی بابایم بزن
ببین می توانی بیدارش کنی
.
.
.
سالهاست که خوابیده
بیدارش نمی کند
نسیم هیچ بهاری هرگز..
.
.
.
کافی بود
باد
سر انگشتی به پشت پنجره ام بکوبد
تا باورم شود
بهار آمده انگار...
.
.
.
سفره ی دفترم را پهن کردم
"سین" ی نبود
برای نوشتن
حتی سلام!!!
.
.
.
این طرف پنجره منم
آن طرف بهار
نیست رمقی برای گشودن پنجره...
.
.
.
حالا که
پنجره های بسته
خبر از آمدن بهار می دهند
ای کاش
حوصله ای بود
برای از کسی نوشتن...
.
.
.
چگونه باور کنم
بهار شده
وقتی صدای پایت نمی آید هنوز!!!
هنگامی که به آرزوهام رسیدم اون روز بهار و نوروز من خواهد بود
فاطیمای عزیزم / عمر ما و این دنیا با همه ی سیاهی هاش تموم میشه / باید باور کرد معجزه ی روز نو را / نوروز مبارک :) :*
سلام
نوروز رو تبریک میگم!
انشاا.. این سال براتون نمونه ی یه سال درخشان باشه! :)
سلام فاطیمای دوست داشتنی...
دست به دلم نذار که خونه !! هر چی بگی حق داری.
ممنون که اومدی .
باقطارآمد
ازدهکده ی دور....
بهار
خسته وکوفته وخاک آلود
نه کسی آمده ازشهربه استقبالش
نه کسی دنبالش
گیج وتنهاوغریب
دود،ازآهن هابرمی خاست
آه،ازآدم ها
باقطارآمد،ازدوربهار
چمدانش راازروی سکودزدیدند
سلام فاطمه خانم
بااینهمه بهاربه سبب ذات آسمانی اش خواستنی است ودوست داشتنی...
اگر بهار را با جان و دل باور کنیم ، هیچگاه در زندگی به بیراهه نخواهیم رفت . چرا که معاد را باور کرده ایم .. آری عزیزم
بهار در باورهای ما نمیگنجد .. فصلها را پشت سر میگذاریم و میرویم و میاییم و گذر عمر را نمیبینیم . حتی تصاویر کودکیهای ما نیز بیدارمان نمیکند ... تو را شاد و امیدوار میخواهم ... در سال نو
بسیار چسبید به من...بسیار...
با آرزوی کمی شادی پایدار...
پیروز باشی