صد سال تنهایی

انگار کسی سیگارش را میان سرنوشت ما خاموش کرده است...

صد سال تنهایی

انگار کسی سیگارش را میان سرنوشت ما خاموش کرده است...

گم کردی مرا...

می بینی

از آنجا که راه افتادی

تا اینجا که به من رسیدی

ذره ذره مردانگی ات را

بر سنگفرش جاده ها

جا گذاشتی با هر نگاهی

آه

که به گور خواهی برد

آرزوی یکبار بوسیدن مرا...

نظرات 7 + ارسال نظر
فاطیما پائیزی دوشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 23:24

حالا دیگر برو
به باد می دهم
جای بادبادک
عاشقانه هایم را...


راحیل سه‌شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 00:02 http://reihan-67.blogsky.com

چقدر تلخ بود جمله آخر...
کاش هیچ قصه ای پایانش این نباشد.

پیمان سه‌شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 00:55 http://paymandorosti.blogsky.com/

سلام فاطیمای عزیز ...

خدا بهش صبر بده !

فرخ سه‌شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 14:28 http://chakhan-2.blogsky.com

آری ناجوانمردان بعد از همان بوسه نخست
میروند و گم میشوند ! خوشمان آمد!

باران سه‌شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 18:14 http://the-rain.blogsky.com

مردانگی حتی بر سنگفرش جاده هم جا نمی ماند...
به باد می رود !!

پیمان چهارشنبه 4 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 01:17 http://paymandorosti.blogsky.com/

سلام فاطیمای عزیز ...

لطفا اسم لینکم رو از « غوغای عشقبازان » به « برای دل خودم » تغییر بده . ممنونم .

... چهارشنبه 27 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 10:50 http://sedayeshasousa.blogfa.com

زیبا بود....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد