صد سال تنهایی

انگار کسی سیگارش را میان سرنوشت ما خاموش کرده است...

صد سال تنهایی

انگار کسی سیگارش را میان سرنوشت ما خاموش کرده است...

غم آخر...

تسبیح ام

پیر شد

و

سجاده ام مرد!

خدایا

به خودت

صبر بده...

نظرات 7 + ارسال نظر
فاطیما پائیزی شنبه 30 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 23:05



"نامه ای به خدا"
سلام خدای خوب من که نه! خدای خوب برای همه به جز من و من هایی دیگر شاید...
می خواهم کمی درد دل کنم ای کاش درد دلهایم را پای کفر نگذاری و نگذارند که هنوز و همیشه شبیه آن روز اولی که شناختمت حتی قبل از نه سالگی شاید. دیوانه وار می پرستمت و دوستت می دارم و همه جا با خودم می برمت شبیه عروسکی که نداشتم و ندادی ام شاید! خدایا تو تنها "داشته" ی منی که ندارمت هیچوقت... گاهی وقت ها عین دیوانه ها دیوانه می شوم و ایمانم را نمی دانم در سر کدام پیچ کم طاقتی هایم جا می گذارم و به سرم می زند رهایت کنم تا از تنهائی بپوسی و شاید به روز بنده ات بنشینی... گاهی دلم می خواهد به رویت نیاورم که غصه دارم بخندم تا زجرت دهم... مرا ببخش اما گاهی دلم می خواهد "داده هایت" را تلافی کنم! اما نمی توانم نه خوبی هایت را شکر گذار خوبی باشم نه بدی هایت را انتقام گیری بی رحم!!!
حرف از "عدالت" که به میان می آید پوزخندی تلخ بر لبانم می نشیند و سکوت می کنم و هیچ نمی گویم مبادا برداشت بدی کنند دیگران اما حالا فریاد می زنم تا بدانی سکوتم چه را پنهان می کند یک عمر در خودش... زمینت خالی از عدل است باور کن... تو آن بالائی و با بالائی ها می پلکی و من این پائین و دستانم همیشه خالی برمی گردند از آستانت... دعاها دیریست راه اجابت را گم کرده اند و آنها که دعا نمی کنند تو را ندارند به ظاهر حتی قبولت هم ندارند آرامش و آسایش شان محیاست دیگر به من نگو آنقدر دادی یشان تا تو را نخوانند که گول نمی خورم دیگر... هر چند دیریست گول وعده های پوچ بنده هایت را...
من بدترین بنده ی مسلمانت روی زمین باشد قبول تو چرا بد می شوی گاهی؟؟؟ من پست و حقیر و نادانم تو حکیمی تو بزرگی تو خدایی... نمی فهمم کجای داده هایی که ازشان متنفرم به صلاح من بوده و کجای نداده هایی که هزاران بار خواستمشان و ندادی ام حکمتی بوده برایم... می دانم هیچ نخواهم دانست تا زمانی که فرصت برای بندگی کردن دارم می دانم روزی به دادم می رسی که فرشته ای برای قبض روحم بفرستی و بعد از آن فرشته ای دیگر برای راهنمائی ام به جهنم...
خدایا تو که مرا دوست می داری بهتر نبود متنفر شوی ازم برای لحظه ای! و بنشینی و گوش بدهی به صحبت هایم به درد دلهایم ... بهتر نیست لحظه ای در چشمانم خیره شوی یا وقتی نا امید از درگاهت برمی گردم صدایم کنی و بگویی دیگر مرا نخوان حوصله ی اجابتت را ندارم تا من بیشتر از این دلگیر نشوم از نبودنت...
دیگر غصه ی "پیر شدن تسبیح ام" را ندارم که انگشتان لرزانم به دادم می رسند و غصه ی "مردن سجاده ام" را هم که به زمینت سجده می کنم و می خوانمت بار دگر تا همیشه ی عمر هر چند می دانم جوابم نمی دهی هرگز... اما باز خدایا خودت را چه دیدی شاید... "نا امیدی بدترین گناه است" امید وارم...

فرخ یکشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 01:31 http://chakhan-2.blogsky.com

. . . فقط از یک ادم خراباتی چنین کلماتی برمیآید !
قدح پر کن که میل شراب دارم ساقی!

مجتبی یکشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 12:53 http://loves20.blogfa.com

سلام ابجی فاطیمای عزیز خوبی؟
من بهت تبریک میگم البته با یکم تاخیر

.o*..*o. .o*
* o. .o*..*o. .o*..*o.
*o. .o*..*o. .o*..*o. .o*
*...o*..*o. .o*..*o. .o*..*o. .o*
.o*..*o. .o*..*o. .o*..*o. .o*..*o. .o*.
.o*..*o. .o*..*o. .o*..*o. .o*..*o. .o*..*o. .
-´´´´#####´´´´´´####.o*..*o. .o*..*o.
´´########´´#######.o*..*o. .o*..*o.
´############´´´´###.o*..*o. .o*..*o..
#############´´´´´###.o*..*o. .o*..*o.
###############´´###..o*..*o. .o*..*o.
############### ´###..o*..*o. .o*..*o..
´##################.`.o*..*o. .o*..*o.
´´´###############..o*..*o. .o*..*o.
´´´´´############.*.o*..*o. .o*..*o.
´´´´´´´#########.`.o*..*o. .o*..*o.
´´´´´´´´´######..o*..*o. .o*..*o.
´´´´´´´´´´´###..o*..*o. .o*..*o.o
.o*..*o. .o*..*o. .o*..*o. .o*..*o
.o*..*o. .o*..*o. .o*..*o. .o*.
.o*..*o. .o*..*o. .o*..*o.
.o*...o*..o*..*o.o*.*
.o*..*o. .o*..*o.
.o*..*o. .o*..

حامد یکشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 18:25 http://www.haamed.blogsky.com

عزیزم درود بر شما.وای که چقدر دلم برات تنگ شده.من برگشتم ایران.دست از پا درازتر.از غصه و شوکی که به من وارد شده هر آن دست به کاری بزنم
هیشکی نمیدونه چقدر حالم بده.هیشکیبه من به آدرس میلی که گذاشتم میل بده چون دیگه نه کامپیوتر دارم نه نت تنها میرم کافی نت.

آسمان سکوت دوشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 11:09

سلام
زیباترین بنده ی خدا
حتما خدا جوابت می دهد که، چه می گویی؟
نفسهای من توهستی مرو فراتر از خیال من که به غیرتم همه ی کائنات بسوجم.
سجاده و تسبیحت نمرده است که دم مسیحایی ات او را زنده کرده است. نه به اجبار بل به دوستی

ستوده دوشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 14:19

سلام بر فاطیمای مهربان .
عزیزم عیدت مبارک .
دختر خوب خیلی خوبه که آدم با خدا حرف بزنه اما خودت را شکنجه نده وگرنه میشی عین من که به خاطر سرزنش های روحی که به خودم دادم حالا دچار سردگمی شدم

پیمان سه‌شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 00:57 http://paymandorosti.blogsky.com/

سلام فاطیما جان ...

ممنونم که همیشه سر میزنی.

سعی میکنم کفر نگم ولی بعضی وقتا به خودم میگم هنوز خدایی هست ؟!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد