صد سال تنهایی

انگار کسی سیگارش را میان سرنوشت ما خاموش کرده است...

صد سال تنهایی

انگار کسی سیگارش را میان سرنوشت ما خاموش کرده است...

باز هم تنهائی...

آنقدر

رویا بافت

که نیامد

حالا دیگر

موهای سفیدش را...!

نظرات 10 + ارسال نظر
فاطیمای پائیزی دوشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 13:52

باز هم تنهائی...باز پیچیده به من پیچک درد
چه وفادار است او...لحظه ای جان مرا ترک نکرد..

سارا دوشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 13:53 http://talangori.blogsky.com

رویاهایم رفت

آمد ولای نخواست که از آن من باشد

نون دوشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 19:19 http://www.inky.blogsky.com

می بافد حتما!

باران دوشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 19:31 http://the-rain.blogsky.com

عجبـــــــ...پر غم بود این پست/

پیمان سه‌شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 00:46 http://paymandorosti.blogsky.com/

حالا دیگر
موهای سفیدش را ...
« هم نمیتواند ببافد »

ببخش جسارت کردم شعرت رو تموم کردم. البته شاید.

راحله سه‌شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 08:55 http://tarannomesepid.blogsky.com/

سلام؛

چه تصویر زیبا و تاثیرگذاری بود. این را هم بخوان :
"در این قاب سرد
پیر می شوم
در حسرت یک نگاه"

همیشه شاد باشی.

سارا سه‌شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 12:40 http://talangori.blogsky.com

دوست گلم نوشتنت آرومم کرد لذت واقعی رو تو حرفات احساس کردم

خیلی قشنگ برام از دلت نوشتی

کمیل سه‌شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 23:16 http://komail.blogsky .com

سلام فاطیما.
مممنون که نظر دادی.

رضا کاظمی چهارشنبه 20 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 13:58

ممنون از حضورتون...
این نوشته ی سر در وبلاگ تون رو خیلی دوست دارم...

انگار کسی سیگارش را میان سرنوشت ما خاموش کرده است...

ستوده شنبه 23 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:43

همه ما روزی تنهایی را تجربه میکنیم .
چیز غریبی نیست .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد