صد سال تنهایی

انگار کسی سیگارش را میان سرنوشت ما خاموش کرده است...

صد سال تنهایی

انگار کسی سیگارش را میان سرنوشت ما خاموش کرده است...

دوستم نداشتی انگار...

تار و پودم 

درد می کند 

دوستت داشتم انگار... 

حالا می فهمم 

و تو 

هیچ وقت نخواهی فهمید!

نظرات 7 + ارسال نظر
فاطیمای پائیزی چهارشنبه 22 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:52

آینده ی این خونه رو...با شمع روشن می کنم!

AliShah چهارشنبه 22 دی‌ماه سال 1389 ساعت 17:57 http://www.alishah.tk

سلام
بیمعرفتم مگه نه
هرچی باشم خیلی خیلی دوست دارم
دوست دارم دوست دارم دوست دارم
چون خیلی با معرفتی
چون از یادم نمیبری
میدونی چقدر خوشحال شدم وقتی نظرت رو دیدم
راستی رمزو که میدونی بیا ببین عکس ها رو گذاشتم
رمزم اینه alishah
خیلی گلی آبجی فاطیما

حامد چهارشنبه 22 دی‌ماه سال 1389 ساعت 21:36 http://www.eshaareh2.wordpresss.com

چه واژه ی غریبی * دوست داشتن *

باران پنج‌شنبه 23 دی‌ماه سال 1389 ساعت 20:24 http://the-rain.blogsky.com

دوستت داشت انگار...
آخ این که این دوست داشتن قربانی چه ها می شود!!!

علی جمعه 24 دی‌ماه سال 1389 ساعت 18:00 http://matroke.blogsky.com

تار و پود منم
خیلی درد می کند.

نارون جمعه 24 دی‌ماه سال 1389 ساعت 18:10

خواهش میکنم عزیزم
وبلاکت و خیلی دوست دارم
نوشته هات زنده ان
ممنون بابت آرزوی خوبی که واسم کردی

فرخ شنبه 25 دی‌ماه سال 1389 ساعت 20:15 http://chakhan-2.blogsky.com

چه میشود کرد با رسم بدعهدی یاران و ایام؟؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد